انسان می بایست آموزش بببیند و در قالب تعلّم و دانش آموزی گام بردارد. البته از آن جایی که علوم گوناگون است، انسان می بایست دنبال علومی باشد که او را «رشید» سازد و از «سفاهت» بیرون آورد.
از نظر قرآن، دانش آموزی می بایست به این هدف انجام شود؛ زیرا حقیقت دانش، دست یابی به رشدی است که انسان را از سفاهت بیرون آورد و به کمالی برساند.
خدا در قرآن بیان می کند، راشد حقیقی که به رشد رسیده و رشیده شده کسی است که ایمان برایش محبوب باشد و قلب خودش را به ایمان تزیین کرده باشد و نسبت به کفر و فسوق و عصیان، کراهت داشته و آن را نامحبوب بداند: وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ.(حجرات، آیه 7)
بر همین اساس، خدا حضرت ابراهیم(ع) را انسانی رشید می داند و می فرماید: وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ؛ و به تحقیق ما از قبل به حضرت ابراهیم رشد داده بودیم.(انبیاء، آیه 51)
از آن جایی که رشد حقیقی در همین ایمان و اسلام است، می بایست گفت که آن چه بهره حضرت ابراهیم(ع) از رشد بود، همان اسلام حقیقی بوده است. از همین روست که خدا کسی که ایمان و اسلام را نمی پذیرد، به عنوان «سفیه» و بی خرد می داند؛ زیرا از نظر قرآن، رشد با عقلانیتی می سازد که با اسلام می سازد. پس هر کسی که دین اسلام را نپذیرد سفیه و بی خرد است و از عقلانیت و رشد بهره ای نبرده است: وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ و چه کسى جز آنکه به سبک مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى تابد.(بقره، آیه 130)
به هر حال، دانش آموزی می بایست در راستای کسب علم رشدی باشد که انسان را به عقلانیتی برساند که اسلام و ایمان زینت بخش آن باشد و نسبت به کفر و فسق و عصیان او را معصوم دارد. حضرت موسی(ع) دنبال چنین علم کاملی به سوی خضر نبی(ع) می رود و می خواهد تا در عمل از ایشان پیرو کرده و در مقام عمل از او چنین علمی را بیاموزد.(کهف، آیات 65 تا 85) البته آن حضرت(ع) تاکید می کند که حضرت خضر(ع) دارای علوم بسیاری است، ولی تنها آن بخشی را طالب است که موجب «رشد» باشد.(کهف، آیه 66)